کد مطلب:88610 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:673

میانه روی در حال غنا











(و قصدا فی الغناء)

ترجمه: و (می بینی برای هر یك از پرهیزگاران) میانه روی در غنا و بی نیازی.

شرح: از خصوصیات دیگر پرهیزگاران میانه روی در زندگی است، نه زندگی را بر خود سخت می گیرند، و نه اسراف و تبذیر می كنند، زیرا كه: «و ان المسرفین هم اصحاب النار»، اسراف كنندگان اصحاب آتش هستند.[1] و همچنین: «ان المبذرین كانوا اخوان الشیاطین»، تبذیر كنندگان پیوسته برادر شیاطین هستند.[2].

اگر تمام مردم جهان این صفت پسندیده را رعایت كنند، جهان گلستان خواهد شد، در كره ی زمین منابع غذائی و حیاتی فراوانی است، ولی این خیال خامی است كه كسی خیال كند این منابع نامحدود است خیر، منابع محدود است و اگر انسانها عادلانه از آن استفاده كنند، و عادلانه توزیع شود، در گوشه ای از این جهان فقری دیده نخواهد شد، اسراف و تبذیر در طرفی فقر و گرسنگی و در طرفی مرگ را

[صفحه 168]

به ارمغان می آورد.

گویند پانصد هزار دلار در شبانه روز مخارج یك دلال اسلحه بود، وقتی در طرفی از دنیا چنین است جای تعجب نیست، در اتیوپی و جنوب سودان گروه گروه از گرسنگی بمیرند.

آمار رسمی نشان می دهد در عرض سال هزاران نفر در اثر گرسنگی می میرند، و در طرفی میلیونها تن مواد غذائی برای اینكه نرخ بشكند به دریا ریخته می شود! واقعا این مسرفین و مبذرین اگر خود شیطان نباشند برادر او هستند[3].

مرحوم خوئی در شرح خود در ذیل این فراز دو احتمال داده است:

1- این كه مراد میانه روی در طلب مال و تحصیل ثروت باشد، یعنی در كسب مال و طلب روزی از میانه روی تجاوز نمی كند به حیثی كه فرائض و واجبات او ترك شود، چنانكه در فرزندان و بندگان دنیا مشاهده می شود (از بس عشق به جمع آوری مال دارد از مسجد و نماز جماعت و چه بسا نماز واجب می ماند).

2- مراد این باشد كه با اینكه بی نیاز است، میانه روی در حركات و سكنات و مصارف مالش بلكه جمیع افعالش دارد، یعنی اینكه توانگری او موجب طغیان و خروج از حد اعتدال و تجاوز از حد نمی شود، چنانكه خداوند متعال فرمود «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی»، انسان طغیان می كند اگر ببیند كه بی نیاز شده است.[4].

آری پرهیزگار مسلك قناعت برگزیده و از اسراف و تبذیر و بخل به دور است، نه آن قدر ولخرجی می كند كه مسرف و مبذر شود، و نه سخت می گیرد كه در زمره ی بخلاء داخل شود.

در روایتی از امام حسن عسكری (ع) آمده: «للاقتصاد مقدارا فان زاد علیه فهو

[صفحه 169]

بخل»، برای میانه روی حد و مقداری است كه اگر شخص زیاده بر آن كند بخیل است.[5].

در روایتی نیز از مولی رسیده: «غایه الاقتصاد القناعه»، نهایت میانه روی قناعت است.[6] یعنی از مرز قناعت نباید پائین تر آمد، و پائین تر از آن بخل است و بدترین بخل، بخل بر نفس است كه از دادن و رساندن مال به نفس خود هم مضایقه می كند!

در روایت دیگری مولی می فرمایند: «السرف مثواه و القصد مثراه»، اسراف موضع فرود و تقلیل و كاستی، و میانه روی موضع و موجب ازدیاد است.[7].

از مولی علی (ع) در مورد حیات طیبه كه در این آیه آمده: «من عمل صالحا من ذكرا و انثی و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما كانوا یعملون»، كسی كه عمل صالحی انجام داد خواه مرد خواه زن و مومن بود زنده داریم او را زندگی پاكیزه ای و جزا دهیم اجرشان را به بهتر از آنچه عمل كرده اند.[8].

سوال شد كه مراد از «طیبه» چیست؟ فرمودند: «هی القناعه» «قناعت است».)[9].

ای عزیز، به نفس خود اكفاف و قناعت را سفارش و توصیه كن[10] كه بهترین بهره ی فرد قناعت است[11] بدان، جوانمردی در قناعت است و راضی بودن به آنچه

[صفحه 170]

داری، و خدا می رساند، جوانمردی در بخشش است،[12] از زیاده طلبی و حرص خود با قناعت انتقام كش، چنانكه از دشمن خود با قصاص انتقام می گیری![13].

در روایتی از امام باقر (ع) آمده كه علی (ع) نامرغوبترین خرما را می خورد، و سپس آب روی آن می آشامید و سپس دست روی شكم خود می زد و می فرمود: من ادخله بطنه النار فابعده ثم تمثل


فانك مهما تعط بطنك بسوله
و فرجك نالا منتهی الذم اجمعا


كسی كه شكمش او را داخل آتش كند (یا آتش داخل شكمش كند) خداوند او را دور می كند، سپس این شعر را خواندند: هر وقت خواهش و درخواست شكم و فرج خود را برآوردی و اجابت نمودی، این دو (شكم و فرج) به نهایت پستی خود رسیده اند.[14].

برادرم! سعی كن هرگز بواسطه ی اسراف در مورد شكم و فرج خود جهنمی نشوی، و هرگز برای بی نیازی، تلاش مكن، تا ثروت اندوزی، كه امور به دست دیگری است، و آن كه همه كار به دست اوست، فرموده بی نیازی و ثروت در قناعت است!

در روایت است كه خداوند متعال به حضرت داود وحی رساند كه «وضعت الغنی فی القناعه و هم یطلبونه فی كثره المال فلا یجدونه»، ثروت را در قناعت قرار دادم و آنها در زیادی ثروت جستجو و طلب می كنند و هرگز نمی یابند آن را.[15].

در روایتی از مولی چنین آمده: «طلبت الغنی فما وجدت الا بالقناعه، علیكم بالقناعه تستغنوا»، ثروت را طلب كردم نیافتم مگر به قناعت، بر شماست قناعت، تا

[صفحه 171]

بی نیاز شوید.[16].

در روایتی دیگر از حضرت رسیده: «القناعه غنیه و الاقتصاد بلغه»، قناعت بی نیازی و توانگری است و میانه روی چیزی است كه كفایت زندگی می كند.[17] یعنی میانه روی مثل مالی است كه می توان زندگی روزمره را با آن گذراند به طوری كه چیزی در آخر باقی نمی ماند، ولی قناعت بی نیازی است كه دیگر به غیر محتاج نیست و نیاز به امر دیگری هم ندارد، چقدر فرق است بین كسی كه هر روز غذای همان روز را دارد و باید برای فردا كار كند با كسی كه بی نیاز شده است. مگر ما چه بدی از قناعت دیدیم، كه رو به اسراف گذاردیم، چرا خانواده های ما روی چشم و هم چشمی این قدر اسراف و این قدر ولخرجی می كنند؟! هر روز لباسهای جدید با مدهای جدید، شلوارهای رنگارنگ، پیراهنهای جورواجور، و ای كاش می پوشیدند تا كهنه و پاره می شد، یكی دو مجلس می پوشند و می گویند از مد افتاده یا دیگر زشت است، این لباسی را كه در فلان مجلس و فلان عروسی پوشیدم، دوباره بپوشم؟ مگر نمی بینی فلانی با اینكه شوهرش كارگر است، برای این مجلس چادر و لباس جدیدی دوخته و پوشیده، چرا من نكنم؟! مردم ما باید بدانند تا این روش در جامعه ما و در مملكت ما رایج است، بیچارگی و ذلت هم هست، هر روز محتاج یك كشوری هستیم، باید قناعت كنیم كه قناعت موجب بی نیازی و قطع سلطه است «القناعه تغنی»، قناعت ثروتمند و بی نیاز می كند.[18].

در روایتی از امام باقر (ع) آمده هرگاه هوس بلند پروازی و زندگی افرادی كه بالای دست تو هستند، توجه تو را جلب كرد، و خواستی از مسیر قناعت خارج شوی، از زندگی پیامبر و رسول گرامی (ص) یاد كن «فانما كان خبزه الشعیر و حلواه

[صفحه 172]

التمر و قوده السعف اذا وجده»، همانا نان او جو و حلوا و شیرینی او خرما، و وسیله آتش گیراندن او چوب خرما بود، اگر آن را می یافت.[19].

پس سعی كن ای برادر با یادآوری زندگی پیامبر و رهبر خود، زندگی مقتصدانه و متعادلی برگزینی كه به قول ابن میثم شارح نهج البلاغه، میانه روی فضیلت عدل در استعمال متاع دنیاست، و حذف زوائد بر قدر ضرورت.

از اسراف و تبذیر دوری كن، كه در روایت ریختن آب زیادی در ظرف پس از نوشیدن، یا دور ریختن هسته ی خرما از اسراف و تبذیر شمرده شده است.

نقل شده كه روزی امام صادق (ع) دستور دادند تا رطب برای خوردن حاضران آوردند، كه بعضی رطب را می خوردند و هسته ی آن را به دور می افكندند، فرمود: این كار را نكنید كه این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمی دارد.[20].

و نیز نقل شده پیامبر از راهی عبور می كردند كه یكی از یارانشان به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود، و آب زیاد در وضو مصرف می كرد، پیامبر فرمود: چرا اسراف می كنی ای سعد! سعد عرض كرد: آیا در آب نیز اسراف است؟!

حضرت فرمود: «نعم و ان كنت علی نهر»، آری هر چند در كنار نهر باشی.[21].

مرحوم الهی این بلبل باغ سخن در ذیل این فراز (و قصدا فی غنی) گوید:


و گر یابد غنی در دار فانی
گزیند اقتصاد زندگانی


نه با اسراف و تبذیر است خورسند
نه در زنجیر حرص و بخل پابند


نه سرمست غرور بی نیازی است
نه پابست خیالات مجازی است


گدایان چون به ثروت دست یابند
چو مستان سر ز حكم عقل تابند

[صفحه 173]

برون پای از گلیم خویش سازند
چو فرعونی به ملك و جاه نازند


ز شهوات رانی نفس خود آرا
فسون خوانند دستور خدا را


ولی هنگام دولت پارسائی
نماید نیكوان را راهنمائی


كه هم حظ تن و جان باز یابند
هم از فرمان جانان رخ نتابند

[صفحه 175]


صفحه 168، 169، 170، 171، 172، 173، 175.








    1. سوره ی مومن (غافر)، آیه 43.
    2. سوره ی اسراء، آیه ی 27.
    3. برای فرق بین اسراف و تبذیر و مطالب بیشتر به ذیل فراز «ملبسهم الاقتصاد» رجوع كنید.
    4. سوره ی علق، آیه ی 7.
    5. بحار جلد 69، صفحه 407- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه 138.
    6. غررالحكم- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه 139.
    7. بحار، جلد 71، صفحه 347- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه 138.
    8. سوره ی نحل، آیه ی 97.
    9. نهج البلاغه حكمت 229- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه 278.
    10. بحار جلد 78، صفحه 9.
    11. بحار، جلد 77، صفحه 231.
    12. بحار، جلد 78، صفحه 11.
    13. غررالحكم.
    14. كنزالعمال خبر 8741 (این چند روایت اخیر در جلد 8 میزان الحكمه صفحه 280- 279 آمده است.
    15. بحار، جلد 78، صفحه 453.
    16. بحار، جلد 69، صفحه 399.
    17. بحار، جلد 78، صفحه 10 (هر سه روایت در صفحه 280 جلد 8 میزان الحكمه آمده است).
    18. غررالحكم- میزان الحكمه، جلد 8، صفحه 280.
    19. مشكوه الانوار، صفحه 13 به نقل از كتاب تكامل در پرتو اخلاق نوشته غلامرضا سلطانی صفحه 158.
    20. تفسیر صافی، ذیل آیه ی 26، سوره ی اسراء.
    21. تفسیر صافی، ذیل آیه 26، سوره ی اسراء.